صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | اس ام اس تنهایی
سبک زندگی در بازیهای رایانهای
مفهوم رفتار اخلاقی در سبک زندگی
اشارهی قرآن به سبک زندگی
نخستین خطابِ خداوند به جامعه ایمانی، دربارهی سبک زندگی بود. در اینجا نمونهای از اشارهی قرآن به سبک زندگی را بیان میکنیم که نشان میدهد سبک زندگی در دین چقدر اهمیت دارد.
در قرآن حدود 85 خطاب «یا أیُهَا الّذینَ آمَنوا» وجود دارد که تماماً در مدینه نازل شده است. با اینکه در مکه نیز مؤمنین بودهاند، ولی گویا خطابِ «یا أیُهَا الّذینَ آمَنوا» به «جامعهی» ایمانی است و گروه مؤمنینِ مظلومِ تحت شکنجهی مکه که «السابقون»[5] هم بودند، شایستگی خطاب قرار گرفتن با عنوان «یا أیُهَا الّذینَ آمَنوا» را پیدا نمیکنند. برخی علما میگویند دلیلش این بود که حاکمیت دینی در مکه نبوده است. صاحب المیزان علامه طباطبایی میفرمایند که معنای «یا أیُهَا الّذینَ آمَنوا» با خطابِ «مؤمنون»، یا «اَلّذینَ یؤمِنون» متفاوت است. «یا أیُهَا الّذینَ آمَنوا» خطابی است که دلالت بر احترام فوقالعاده به گروهی از مؤمنین دارد لذا این یک خطاب برجسته است و بارِ روانیِ مثبت ویژهای دارد و هر کسی که ایمان بیاورد را شامل نمیشود.
در اولین سورهی مدنی قرآن یعنی سوره بقره میبینیم که اولین خطابِ «یا أیُهَا الّذینَ آمَنوا» مربوط به یک سبک رفتاری است نه یک اخلاق و عقیده یا علاقه، آن هم رفتاری که غیرعبادی و غیر حقوقی است و خداوند متعال اولاً آن را به عنوان یک «سبک» مورد نقد قرار میدهد و ثانیاً به زیبایی و عدم زیباییِ آن توجه دارد. خداوند در این آیه میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ»[6].
سبک زندگی در نگاه اسلامی
تمدن نوين اسلامي بر مبناي انسانشناسي اسلامي است و البته بين انسان اسلام و انسان اروپا و غرب خيلي تفاوت است. در روايات از ائمه معصومينعليهمالسلام آمده است كه خداوند میفرمایند: «لايَسعَني اَرضي وَ لاسَمائي وَ لکن يَسعَني قَلب عَبدي المؤمِن؛ زمين و آسمان گنجايش مرا ندارد، قلب بنده مؤمنم گنجايش من را دارد.»[3] بر اين روايت، روايت ديگري بار ميشود و آن اين است: «مَن زارَ اَخاهُ مُؤمِنُ کَمَن زارَ اللهُ في عَرش»، کسي که مؤمني را ديدار ميکند، مثل اين است که خدا را در عرش زيارت کرده است. غرب در خصوص اين معني، از انسان چه ميفهمد؟ هيچ!
ماهیتِ سبک زندگی چیزی است که جدیداً پدید نیامده است بلکه این اصطلاح و عبارتِ «سبک زندگی» است که به تازگی پدید آمده است. پیش از این فقط انبیاء و اوصیاء بودهاند و فقط دینِ الهی بوده است که به سبک زندگی بسیار اهمیت داده و جزئیاتی را در سبک زندگی و رفتارهای ظاهری پیروان خود مورد توجه قرار میداده است. لذا باید از جهان روشنفکری غرب سپاسگزار باشیم که موضوعِ سبک زندگی را طرح کرده است! چون باعث میشود احادیث و سخنان انبیاء و اولیاء بیشتر شنیده و مطالعه شود. نه اینکه چون غربیها این موضوع را مطرح کردهاند ما به جهت تقلید، دنبال آنها راه بیافتیم، بلکه از این جهت که مردم دشمن چیزهایی هستند که نمیفهمند «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا»[4]. لذا بسیاری از دشمنیها با معارف دینی (به خصوص وقتی به جزئیات رفتاریِ انسانها مربوط میشود)، از سرِ جهل است و اگر این جهل برطرف شود بسیاری از این دشمنیها با دین از بین میرود.
سبک زندگي کنوني ما در مواجهه با غرب مدرن
بي شک مواجهه فرهنگ و جامعهی ايراني نیز مانند سایر کشورهای اسلامی با فرهنگ و نگرش غربي و مدرن، سبب تحول در سبک زندگي ايراني شده است و يک زندگي شبه مدرن را که بارقههايي از سنت نيز در آن وجود دارد، براي جامعه ايراني رقم زده است. برای روشن شدن این مطلب به طور خلاصه به آن میپردازیم.
از پايان دوره صفويه و مخصوصاً از دوران قاجاريه تا به امروز، مسأله مواجهه با عالمي جديد و ساحتي نوين به نام غرب و مدرنيته، کمکم در ايران رخ نموده است. غالباً اين مواجهه چند جانبه بوده اما در هر دوره وجهي از آن بر وجوه ديگر غلبه داشته است: اين مواجهه ابتدا به صورت سلطه جغرافيايي محدود بود. مانند حضور پرتغاليها در جنوب ايران. پس از قوّت صفويه، اين مواجهه، به عرصه علم کلام قدم ميگذارد و اين مسيونرهاي مسيحي هستند که حامل پيام غرب نوين و اروپاي متجدد در ايران هستند. از اواسط دوره قاجار غرب و غربزدگي و مواجهه ما با اين پديده، شکلي جديد به خود گرفت. اين نحوه مواجهه جديد، در حوزه انديشه و تفکر و علم و فرهنگ بوده و غربزدگي گسترده فرهنگي و علمي را پديدار کرد. بدين سبب طبقه روشنفکران غيرديني و فراماسونرها در اين دوره آن هم تحت نظارت و حمايت و هدايت انگليس و روسيه و بعدها آمريکا شکل گرفت و براساس اين شيوه مواجهه است که کمکم سبک زندگي ايراني دستخوش تغييرات ميشود؛ تغييراتي که هرچه زمان برايش جلوتر ميرفت، سرعت اين تغييرات نيز سريعتر ميشد و واکنش آگاهان، روشنفکران ديني، خواص سياسي و علما را باعث ميگشت.
حیات طیبه و حیات خبیثه
مهمترين و کاملترين تعريفي که در ميان تعاريف متعدد از دين در فلسفه دين وجود دارد اين است که «دين، راه و روش زندگي است». پس دين، يعني سبک زندگي. اکنون قاعده برعکس است، يعني با اصالت يافتن انسان، حق انسان موجب شکلگيري حدود و ثغور زندگي شده است و اين حدود، سبک و استيل زندگي را شکل ميدهند. وقتي استيل و سبک زندگي شکل گرفت اکنون آن زندگي يک دين است: «سبک زندگي به مثابه دين». پس سبک زندگي بورژوايي، به تنوع و تکثر دينِ برآمده از آن ميانجامد، از اينجا پلوراليسم ديني و کثرتگرايي در دين، مبتني بر کثرت در سبک زندگي پديد ميآيد.
حال اگر به جای این که سبک زندگي را منشأ دين بدانيم، دين را منشأ سبک زندگي بشناسيم، قاعده تغییر میکند و اصالت از آن خدا می شود نه بشر. در اين صورت، به تعبير غربيها، سوپرپارادايم «تئوئيسم»[1] رقم ميخورد. وقتي اصالت خدا مطرح باشد، حق از آن خداست نه غير خدا، يعني غير خدا حق ندارد حدود را تعيين کند. برخي از حدود الهي سلبي هستند مانند «ربا نخوريد» و برخي ايجابي مانند «روزه بگيريد». مرجعي که اين حدود را وضع کرده، ابتدا حق با اوست و حقوق او مقدم بر حقوق ديگران است. پس وقتي اصالت از آن خداست و خدا، محور است، حقوق الهي مطرح ميشود. حقوق الهي در قالب حدود الهي، که در قواره دين ظهور و بروز مييابد. چون خدا يکي است، پس حق او نيز واحد است. حق واحد يک خدا، به يک دين منتهي و منتج ميشود «إنّ الدينَ عِندَ اللهِ الإسلام»[2] از يک دين واحد با احکام و حدود مشخص، يک سبک و روش زندگي پديد ميآيد و بر این مبنا پلوراليسم دينی شکل نمیگیرد.
سير حرکت از Humanism (اومانيسم) تا Human Rights (حقوق بشر)، سپس سبک زندگي بورژوايي، و در نهايت دينِ زمينيِ متکثر مبتني بر آن سبک زندگي، در تلقي ديني به «حيات خبيثه» معروف است، چون ريشه در شرک و عدم توحيد دارد و کسي مانند بشر با خدا شريک و حتي جایگزين شده است. ضمن اينکه با نفي حدود الهي، او خود، حد و حدود مشخص کرده است. اما سير حرکت از خدامحوري به حقِ خدا، و سپس به دين، و در نهايت به سيره و روش زندگيِ برآمده از دين حنيف، «حيات طيبه» ناميده ميشد. بنابراین در سبک زندگي بورژوايي، سبک زندگي به مثابه ديناست، اما در اسلام، دين به مثابه سبک زندگي است.
____________________________________________________
پی نوشت ها
[1]Theism ؛ مکتب خداگرا، ایدئولوژی اصلیِ تعیین کنندهی راه و روش زندگی که در مقابل مکتب اومانیسم Humanism مطرح میشود.
[2]آلعمران/19.
ﻣﻔﻬﻮم ﺳﺒﻚ زﻧﺪﮔﻲ از زﻣﺮه ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺣﻮزه ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ و ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺮاي ﺑﻴﺎن ﭘﺎره اي از واﻗﻌﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨ ﻫﺎي ﻣﻲ ﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ آن را ﻣﻄﺮح و ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑﺮﻧﺪ و داﻣﻨﻪ ﺑﻪ ﻛﺎرﮔﻴﺮي آن در ادﺑﻴ ﺎت ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ رواج زﻳﺎدي ﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺣﺪي ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﻲ ﺑﺴﻴﺎري از واژﮔﺎن ﻣﻮﺟﻮد از ﻣﻲ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻃﺒﻘﻪ را داراﺳﺖ و دﻗﻴﻖ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺗﺮي، ﮔﻮﻳﺎي و ﻧﮕﺮش اﻗﻌﻴﺖ ﭘﻴﭽﻴﺪه رﻓﺘﺎرﻫﺎ و ﺣﺘﻲ اﻣ ﻫﺎي ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺮوز ﻣﺎ ﺑﺎﺷﺪ و ﺣﺘﻲ ﺑﺮﺧﻲ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان ﺑﻪ ﻛﺎرﮔﻴﺮي آن ﺑﻪ ﺟﺎي ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻓﺮاﮔﻴﺮ ﻛﺮده ي ﭼﻮن ﻗﻮﻣﻴﺖ و ﻣﻠﻴﺖ را ﻣﻄﺮح اﻧﺪ . ﺳﺒﻚ زﻧﺪﮔﻲ در رﺷﺘﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮ ﻛﻨﺶ ﻋﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎ، ﻣﺪﻟﻬﺎ و اﻟﮕﻮﻫﺎي ﻫﺎي ﻣﻲ ﻫﺮ ﻓﺮد اﻃﻼق ﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ اﺑﻌﺎد ﻫﻨﺠﺎري، رﻓﺘﺎري و ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ زﻧﺪﮔﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ د او ﺑﺎﺷﺪ و ﻧﺸﺎن ﻫﻨﺪه ﻛﻢ و ﻛﻴﻒ ﻧﻈﺎم ﺑﺎورﻫﺎ و ﻛﻨﺶ واﻛﻨﺶ ﻫﺎ و ﻣﻲ ﻫﺎي ﻓﺮد و ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ .ﻣﺎﻫﻴ ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻲ ﺳﺒﻚ زﻧﺪﮔﻲ دﻻﻟﺖ ﺑﺮ و ﻣﺤﺘﻮاي رواﺑﻂ، ﺗﻌﺎﻣﻼت و ﻛﻨﺶ دارد .
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد